برای این منظور باید انسان به مرتبه ای از تجرد برسد و چشم برزخی اش باز شود. درباره چشم برزخی باید دانست در اصطلاح فلسفه و کلام و عرفان، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیاست. لذا به هر مقدار ما از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم به عالم مافوق آن بیشتر دسترسی می یابیم. بنابر آن چه از روایات به دست می آید عمل به واجبات و ترک محرمات ، سلامتی و هنجار در دنیا و دوری از جهنم و ورود به بهشت را برای ما زمینه سازی می کند. اما اگر علاوه بر آن به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول موفق شویم به بیش از آن چه دیگران از جهت معنوی به آن دست یافته اند خواهیم رسید که از آن به چشم برزخی تعبیر می شود و با آن حقایق وقایع را فراتر از ظاهر آن می توان دید.
این مطلب در حدیث قرب النوافل چنین بیان شده است : {عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تحبب الی عبدی بشیء احب الی مما افترضه علیه و انه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه، فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سألنی اعطیته؛ از پیامبر(ص) روایت شده که خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا این که من نیز او را دوست بدارم.
پس هنگامی که او را دوست بدارم شنوایی او می باشم آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند به او می دهم. V}(ر.ک: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ج 1، ص 291 و اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352) .
از زمانى که حیات بشرى در این کره خاکى شکل گرفته، همیشه سؤال مهمى ذهن او را مشغول ساخته که هدف از خلقت انسان و مجتمع بشرى چیست؟ آیا زندگى همین جلوه صورى و ظاهرى آن یعنى خوردن و خوابیدن و شهوت رانى کردن است؟ یا در پشت این حرکات، غایتی رفیع و هدفی بلند خوابیده است، در ادامه همین تفکرات و تاملات است که مىتوان دریافت که ارسال پیامبران الهى آن هم در تمام عصرها به چه جهت و هدفى بوده است، آیا پس از این عالم خاکى، جهان دیگرى که در آن به اعمال مردم رسیدگى مىشود، نخواهد بود ؟ دراین صورت هر لحظه با تصور مرگ و نابودى، زندگى در کام انسان تلخ شده و با هر تأملى در عاقبت کار خود پشتش خواهد لرزید و دستش به هیچ کارى نخواهد رفت .
واقعیت این است که خداوند راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم(ع) به ملائکه بیان نمود: «انى جاعل فی الارض خلیفه» این که پیش از وى آدمى را ندیده و از کارها و اعمال وى اطلاعى نداشتند (البته مطابق یکى از اقوال) ولى از ترکیب ساخت وى که تلفیقى از خاک و ماده و روح الهى بود توانستند حدس بزنند که انسان کارش فساد در روى زمین و خونریزى خواهد بود، ولی سجده آنها در برابر آدم(ع) نشان داد که در پشت این اعمال احتمالى ظاهرى ، رازى بزرگ نهفته و آن مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند، با وجود دارا بودن بُعد مُلکى و طبیعى وى است، چندان که هر لحظه او را به فساد، گناه و غفلت مىکشاند، از همان ابتداى خلقت دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان صفآرایى کرده و هر کدام سعى کرده قلب انسان را که مطابق برخى روایات عرش خداوند و حرم الهى است تسخیر نمایند که این دو نیرو عبارتند از شیطان و نفس اماره .
در مقابل پیامبران الهى و عقل قرار دارند که هر کدام بنا به تناسب حقیقت ظلمانى و نورانى خود انسان را در این مرحله از وجودش - حیات ملکى و طبیعى - به تسخیر خود در مىآورد، حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال خاضع و خاشع شده و تنها او را پرستش کند به جهت دارا بودن قوه شهوانى و شیطانى و تحت تأثیر آنها واقع نشدن بر ملائکه (که تنها بُعد روحانى و الهى بر وجود آنهاسیطره دارد و کارى جز خیر و نور نمىتوانند انجام دهند) برترى دارد، ولى چون این انسان هر لحظه در حال نسیان و غفلت قرار دارد و عقلش به تنهایى در مقابل شیطان و نفس سرکش درونى یاراى مقابله ندارد، خداوند متعال با ارسال انبیاى بىشمار و ابلاغ احکام و فرامین الهى وتشویق وى در انجام آنها و رسیدگى به مقام بندگى وى را در مقابل شیطان یارى نموده است .
و با این دیدگاه مىتوان دریافت که ارسال پیامبران الهى یکى از الطاف عظیم خداوند متعال بر ایشان است، از همین روى به دست آوردن معرفت و بصیرت در منابع روایى ما از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است، یک ساعت تفکر در صنع خداوند و عاقبت انسان و آینده جهان که مىتواند فکر انسان را تصحیح کرده و او را به راه راست رهنمون سازد از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. در مقابل، شیطان بزرگترین دشمن انسان معرفى شده است H}«ان الشیطان لکم عدو مبین»{H و مخالفت با وى راه نجات دانسته شده است و کشاکش و تضاد این دو مقوله (اطاعت - معصیت) می تواند انسان را به سوی هدایت رهنمون سازد و یا در وادى ضلالت سرگردان سازد، براى استحکام در امر طاعت و بندگی خداوند قبل از هر عمل باید بصیرت و معرفت به دست آورد، همانند عمارت رفیعى که تمام زینتها، زیبائیها و ظرافتها در آن به کار رفته و به چشم بسیار زیبا مىآید؛ در نگاه افراد عادى زیبایی های این عمارت در تزئینات داخلى، دکوراسیون، گچبری ها و نماهایش خلاصه مىشود ولى از نظر گاه یک مهندس و معمار حرفهاى، ارزش این ساختمان به اسکلت بندى و مواد استفاده شده در پىریزى آن است و اگر چارچوب و اسکلتبندى عمارت سست و ضعیف باشد این ساختمان با تمام زیبائی هایش به هیچ نمىارزد، چون؛ اولین باد سخت بنیانش را در هم فرو خواهد ریخت.
ایمان و اعتقاد افراد هم که اعمال خیر و صلاح آن را زینت مىدهند اگر بر روى بنیانى اساسى و پایهاى راسخ یعنى عقل و استدلال مبتنى شده باشد، اعمال او هر چند کم و جلوهاش اندک باشد در نجات او در این دنیا و دنیاى پسین کافى است، معرفت مستحکم و متین او را به هدف خواهد رسانید، این معرفت همان «چشم دل» است که در سؤال به آن اشاره شده است، یعنى شخص؛ با چشم حقیقتبین و نظرى باطنى به طبیعت و اطرافیان خود نگاه مىکند، نعمتى که در نهان همه انسان ها به ودیعت گزارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبههاى فلکى و طبیعى آن را کندو ضعیف و دید آن را کم سو ساخته است و با اعتقاد راسخ و عمل صالح و اقبال به خداوند آن دوباره فعال و احیاء شده و باعث نجات وى خواهد شد .
در روایات منقول از على(ع) از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر»، «گنج عظیم فناناپذیر»،V}(غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد آمدى، چاپ دفتر تبلیغات، ص 41 - 42 و 52 - 55){V یاد شده است. نکته قابل تأمل این که در روایات ما از عقل طورى تعبیر و تعریف شده که با تعریف عرفى بسیارمتفاوت است، در عرف مردم هر کس زیرکتر و زرنگتر در کارهاى مادى و امور دنیوى باشد عاقل شمرده مىشود هر چند در کارهاى اخروى و الهى ضعیف و ناتوان باشد، در حالى که از نظر قرآن و روایات کسى که بتواند آخرت خود را تضمین و خود را به خدا نزدیک سازد عاقل و زیرک است هر چند در امور دنیایى و مادى ضعیف و ناتوان بوده باشد، H}العقل ماعبد به الرحمن و اکتسب به الجنان{H عقل آن است که به واسطه آن خداوند پرستش و بهشت عدن به دست آورده شود، از نظر گاه على(ع) «کم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیکان»، «انجام عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدین»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل کردن به خطاهاى مردم»، «غیبت کردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»،«موقع سکوت ذکر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال و مراء نکردن»، V}(همان) {V نشانههاى عقل و بصیرت شمرده شده است، قرآن مىفرماید: A}ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا{A؛ هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او فرقان «قدرت تمیز بین حق و باطل» عطا مىکند». این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقتبین است مومن را از مهلکههاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مىنماید.
پس معلوم شد که چشم دل در اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکى کم سو شده و توان دیدن حقایق را ندارد، تنها راه چاره روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) مىباشد که آن هم به مرور زمان و به تدریج به دست مىآید، چنانکه کندشدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادى بوده است، از طرفى حقایق زندگى نیز همان حقایق هستى و خلقت است که براى کشف آن حقایق پیامبران الهى مبعوث شده و عقل، ما را به آن راهنمایى و دلالت مىکند، از جمله حقایق زندگى فانى بودن حیات دنیوى و کوتاه بودن مدت آن و لزوم دل نبستن به آن است که هر شخص عاقلى با اندک تامل و دقتى آن را تأیید و تصدیق مىنماید، شخص عاقل این دنیاى کوتاه مدت را بسان مزرعه و کشتزارى مىداند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته تا پس از کمال آن را در دنیاى دیگر برداشت کند، چنین شخصى در سایه فرقان و بصیرت معنوى آن دیدگاه و برداشت عرفى از زندگى و هدف هاى آن را از ذهن خود دور ساخته و خود را به خاطر افکار و عقاید بى پایه در وادى هلاکت نمىاندازد، چرا که تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بى اطلاع است - براى رسیدن به آن هدف بلند باز هم کوتاه مىداند،او از تمام ساعات و…… عمرش براى ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت تلاش مىکند و این است معنى زیرک بودن مؤمن که در روایت آمده است : { المومن الکیس ، انسان مومن زیرک است . }
اما مقدار و نوع دامنه ی دید برزخی و امکان تخلیه بستگی به میزان معرفت و مقدار فاصله گرفتن انسان از عالم ماده و انقطاع از امور مادی و جسمانی و توجه او به عالم مجردات و حقایق دارد . مسلما دیده باطن بین انبیا و اولیا از بقیه انسان ها نافذ تر و محدوده ی دید برزخ بین آنها از سایر انسان ها وسیع تر و گسترده تر است ودیگران به میزان درجه ی شناخت و اطاعت آنها از خداوند و پیروی آنها از انبیا و اولیا و سعی و کوشش آنها در راه بندگی حق از این دید برخوردارند .
نکته پایانی؛ هدف از کسب مقام معنوی و رسیدن به قرب الهی، واصل شدن به خداوند و نور وجودی او و همچنین رسیدن به سعادت و فناء در الله می باشد. سالک باید دقت داشته باشد که طی این مسیر با اخلاص و انگیزه الهی صورت می پذیرد و اگر در ابتدا و در میان راه بفکر داشتن کرامت و کسب آنها باشد در اصل از خلوص لازم فاصله گرفته و دچار انحراف گردیده است.
«برگرفته ازپرسمان»
فرم در حال بارگذاری ...