آقای خوبیها
نوشته شده توسط narjes در 1 بهمن 1396 in بدون موضوع
آقای خوبیها …
دست هایم… به امید نوازش پلک هایت با من همراهند…!
و پاهایم… نمی دانم مرا به کجا می برند…
شب هنگام در جستجوی تو،
دلم را میان ظلمت و سیاهی غیبت می کشانند…!
بند بند وجودم به انتظارت نشسته است…
کاش بیایی و مرا از این التهاب رهایی بخشی
کاش بیایی … کاش بیایی …
ای بهترین بهانه
یا مهدی
فرم در حال بارگذاری ...